جوجه چاق جوان با شورت و جوراب ساق بلند ایستاده است. او از نظر جنسی تکان میخورد و الاغ بزرگش را تکان میدهد و میخواهد دوست دختر همجنسگرایش او را به جهنم برساند. مادری با بند یک دیلدوی بلند را در بیدمشک پرموی یک خانم چاق فرو میکند و او را به ارگاسم شیرین میبرد.
عجب دختری
چه پرستویی، من شوکه شده ام که او می تواند آن را تا انتها جا دهد. اما حدس می زنم این مرد خوش شانس است، او یک حرفه ای است. پرستو نیست، پرتگاه است. هر دختری به چنین دهانی حسادت می کند.
اوه اوه ، ممکن است هتتتتتتتت
من به برادرم نگاه می کنم.
او از او بزرگتر است و در رابطه زن و شوهر بین تحریک جنسی و حساسیت وجود دارد.
وای
من هم همینطور.
چه لعنتی بود که آن دختر بداخلاق در چای پدرش لغزید، نوعی محرک؟ او عمداً می خواست او را سخت کند و با شلوارش در خانه قدم می زد! و آن مرد کجا می توانست برود در حالی که سرش قبلاً هدف را گرفته بود. هیچ دیکی نتوانست در برابر آن وسوسه مقاومت کند.